شرکت تو یه سری موارد عملکرد ضعیفی داره و تقریبا مشخصه چه مواردی هستن تو اطلاع رسانی‌ها، تاخیرهای طولانی تو تصمیم گیری ها، چیزی که حس کردم احتمالا بدلیل منتظر تایید موندن از یه شخص با اختیارات بیشتره نکته ای که آزار میده اینه که بنظر نمیاد تلاشی برای بهبود این موارد درحال انجام باشه یا اگر هم هست نتیجه بخش نبوده انگار همه ترجیح میدن اشاره ای به این مشکلات نکنن و یکم جو فرار از حاشیه گرفته بین همکارا شاید هم یه سیاست و موضوع خاصی هست که افراد سازمان درجریان نیستن و خبر ندارن که اگر هم توجیه قابل قبولی باشه، این عدم شفافیت باعث گمانه زنی های بدبینانه میشه به طور کلی تجربه‌ای که تو این سازمان داشتم اینه که همه افراد از حاشیه ترس دارن جو به شدت شکل سکوت سازمانی پیدا کرده این وضعیت باعث نارضایتی نیروها شده و کم کم باعث از دست دادن نیروهای خوب سازمان میشه مدیرهای اصلی و تصمیم گیرنده توانایی مدیریت کردن سازمان به بزرگی ۴۰۰ ۵۰۰ نفر رو ندارن ولی با بودجه و مزایایی که دارن، به سختی دارن پیش میرن به صورت خلاصه بخوام مشکل اصلی بلو رو بگم: تو به عنوان یه عضو از سازمان صدات شنیده نمیشه و اگر حرفی بزنی برای خودت بد میشه و مشکلاتت هرچقدر هم منطقی باشن، حل نمیشن.