بله دقیقاً درست متوجه شدید دوستان! مهدکودک یکتانت متأسفانه رنج سنی بسیار پایینی دارد و این اصلاً یک مزیت نیست. تیم جوان و تازه‌نفس نیستند، بلکه مدیران و مسئولین آنجا تجربه و اخلاق حرفه‌ای ندارند تا بتوانند یک تیم منسجم تشکیل دهند. همین موضوع باعث می‌شود هیچ کاری به صورت اصولی و نرمال پیش نرود. من خودم موافق فرصت دادن به جوانان هستم، اما این افراد واقعاً از حد معمول خارج بودند. باور نمی‌کنید، هم‌تیمی‌هایی داشتم که وقتی وظیفه‌ای به آن‌ها محول می‌شد، چشمانشان پر از اشک می‌شد و کار را انجام نمی‌دادند. بعد باید مدام به آن‌ها نوازش می‌کردی تا کارهایشان را انجام دهند. بعضی‌ها دعوا می‌کردند و مثل بچه‌ها به راهرو می‌رفتند و برنمی‌گشتند. چیزهایی دیدم که شاید باور نکنید! یا یک شاهکار دیگرشان این بود که مدام درگوشی صحبت می‌کردند و زیاد می‌خندیدند. مثلاً دختر و پسرهایی که بیرون از شرکت با هم دوست بودند، مدام با هم حرف می‌زدند و می‌خندیدند و در مورد دیگران درگوشی غیبت می‌کردند. وقتی وارد اتاق می‌شدید، باور نمی‌کردید که چطور رفتار می‌کردند. حتی افراد جدید را تحویل نمی‌گرفتند! بعد از دو ماه و مشکلات فراوان، با حقوق بسیار کم و تأخیر در پرداخت آن، به جرات می‌توانم بگویم فرار کردم. چون واقعاً حوصله این کودکستان را نداشتم. یادم هست در مصاحبه‌ها افراد را مجبور می‌کردند پلی‌استیشن بازی کنند و وسط بازی شرط فوتبال برای فلافل بود. طرف می‌گفت یک ساعت دیگر جلسه داریم. واقعاً حق‌الناس بود! در ضمن یادتان باشد دوره آزمایشی دارند و ممکن است حقوق ندهند و باید سفته هم بدهید بدون اینکه رسید بگیرید. موفق باشید.