من تقریباً از روز تأسیس نگاه بانک در سال ۹۹ به این مجموعه پیوستم و اولین نیروی مدیرعامل فعلی، آقای ن.م بودم. آن زمان او فردی بسیار سر به زیر و فروتن بود. من به طور رسمی با او زندگی کردم. بعد از مدتی متوجه شدم که او و دوست صمیمی‌اش، خانم پ.خ (که اکنون معاون نرم افزار شرکت نگاه بانک است)، به ترتیب زیرآب دیگران را می‌زنند و افراد را جابجا می‌کنند. هر کس که مخالفتی با آن‌ها می‌کرد، یا به اشتباه متهم می‌شد یا جابجا می‌شد. من و خانم پ.خ که بعداً مدیر واحد بانکداری دیجیتال شد، همکاران نزدیکی بودیم. اما پس از اینکه ن.م از مدیریت واحد قهر کرد (که این هم بخشی از بازی‌های او بود تا او را به بانک منتقل کنند و واحدی برایش تأسیس کنند که وجود نداشت)، خانم پ.خ را به عنوان سرپرست و سپس مدیر واحد بانکداری دیجیتال منصوب کردند. او با مدرک لیسانس و بی‌سواد مطلق بود و کمبودهای زیادی داشت. او و ن.م هر دو افرادی عقده‌ای و پر از کمبود بودند و با دروغ و حیله‌گری با اطرافیان خود رفتار می‌کردند. آن‌ها به ما می‌گفتند که بمانیم و کار ما ماندگار خواهد شد، اما ما از صبح تا شب و حتی در روزهای تعطیل کار می‌کردیم و بعد می‌گفتند کار ما بی‌فایده است. آن‌ها هر چه سود و نامی بود از پروژه‌ها بردند و هرگز برای افزایش حقوق ما تلاشی نکردند. ما رفتیم و حداقل ۲.۵ برابر حقوق قبلی خود را در جای دیگر دریافت کردیم. این دو نفر و تیم اطرافشان با دروغ و نفرت و ریاکاری کار می‌کنند.