یادم می‌آید کلی کار کردم و همه هم راضی بودند، اما انگار حسودان که سطح پایین هستند و در گلوی مدیر منتظر فرصتی بودند تا کارهای من را تصاحب کنند و جای من را بگیرند. به جای اینکه اعتبار کسب کنم، برایم حاشیه درست کردند و گفتند فلانی بهمانی است. وقتی پروژه تمام شد، گفتند دیگر فلانی هست که می‌تواند کار را انجام دهد. از همینجا به عقده‌ای‌ها سلام می‌کنم. سرپرست عقده‌ای که ما را در جلسه راه نمی‌داد، مگر اینکه دو نفر ما را ببینند و دیگر به تو زنگ نزنند. سلام به مدیر عقده‌ای که اینقدر ضعف داشتی و نورچشمی‌هایت را به جلسه ارتقا بردی و در جلسه می‌گفتی خانم فلانی، خانم فلانی. جالب است که از بچه‌ها می‌شنوم دستتان رو شده و همه فهمیده‌اند که داغون هستید، اما چقدر دیر. سلام به منابع انسانی که انگار خیلی‌ها از شما ناراضی هستند. خیلی بی‌چشم و رو هستید، مخصوصاً آن خانم س.ن، آقای م.ز. و خانم فلان و فلان. برید از توسن زودتر. 4 دادم امتیاز را فقط به خاطر کارهایی که وقتی توسن بودم انجام دادم، فقط به خاطر رئیس اصلی شرکت. هرچند قدردان نبودید، بی‌لیاقت‌ها.