بازگشت به صفحه شرکت
بهشت جولان دادن چاپلوسان بی سواد
ویستا سامانه آسامصاحبه
قبل از هرچیزی بگم که اگه آدم حسابی هستید و تحمل دیدن پاچه خواری و آدم های بی سواد که جایگاه های ناعدلانه ی غیر منطقی دارن رو ندارید اونجا نرید چون تعداد زیادی از این موارد در هر پوزیشنی که هستید شمارو احاطه میکنند. برای من اینطوری بود که از زمانی که توی دوره ی آزمایشی بودم هرروز و هرشب به فکر استعفا دادن بودم ولی به دلیل شرایطی که داشتم پلن کوتاه مدتم رو گذاشتم روی موندن، خوشبختانه الان شرایط طوریه که میتونم بزودی برم. باید در یک کلام بهتون بگم که این شرکت کلا صاحاب نداره، مدیراش فول تایم وقتشون رو با جلسات بیخود و بی نتیجه و بی وقفه پرکردن، و اصلا مشخص نیست این مدیر که همش توی جلسه است پس کی کار میکنه! مدیری که یه مدیر دیگه باهاش جلسه بخواد و نزدیک ترین تایم جلسه اش بره برای دو ماه آینده مدیر نیست یا داره جای پرسنلش کار میکنه یا یه جای دیگه کار میلنگه که شک ندارم میلنگه.
همه دوست و رفیق و قوم و خویشن و کلا پرایویسی معنایی نداره و قطعا صحبت شما انتقال و درز پیدا میکنه به بقیه افراد، اگه حرف حساب و منطقی بزنی بهت میگن تاب آوری نداری، و این تو هستی که باید خودت رو با سازمان وفق بدی ما مشکلی نداریم، و به طور کلی معنا و مفهوم کلمات رو تغییر میدن، حسی رو بهت القا میکنن که همیشه ناکافی هستی و داری اشتباه میکنی، نمیتونی فیدبک واضح و صریح بدی چون یارو از قدیمیای اونجاست سریع بهش برمیخوره از فرداش باهات دشمن میشن. اگه پاچه خوار نباشی توی جمع هاشون نادیدت میگیرن و یا اصلا رات نمیدن (که همون بهتر ندن). سه دفتری هستن، کلا مشخص نیست با خودشون چند چندن و دارن چیکار میکنن فقط مثل یه دایره دور خودشون دور باطل میزنن، شعار میدن اینجا جای پیشرفت و ارتقاست، درصورتیکه فقط وقتی وصل باشی یا پاچه خوار ارتقا پیدا میکنی، شایسته سالاری یا پتانسیل رشد داشتن جایگاهی نداره، هرچقدر هم کارو تلاش کنی جای بالاتری رو نمیتونی بگیری چون اون سرپرست، راهبر، یا مدیر حال حاضر قوم و خویش یه مدیره دیگه است و برای ارتقا باید بری، از مزایایی که همون ابتدا راجعبش صحبت میشه تا وقتی که ورود میکنی خیلی فرق هست. سرپرست من یه آدمی بود که نه سواد آکادمیک کافی داشت نه تجربه کافی، ولی چون خوب ناز و عشوه میومد، خوب با مدیرا لاس میزد و خوشکل دروغ میگفت خودشو کشید بالا کردنش سرپرست، شروع کرد به میکرو منیج کردن رفتار تیمی که دستش بود و اینجوری بگم که ما شدیم ظرفی که اون عقده هاشو روی ما بالا بیاره و با مانیتور کردن کارهای بی اهمیت جزیی روان بقیه رو بهم بریزه تا خودی نشون بده و به خواسته اش که ازش حساب ببرن بود برسه، کلا صدای اعتراض تو اونجا به جایی نمیرسه، آسا نمونه کوچک شده ی دیکتاتوری شده ی دموکراسی نمای ا.ی.ر.ا.ن.ه. آسا که میری تازه بیشتر یادت میاد تو چه خوکدونی داریم زندگی میکنیم، چقدرررر روانپریش خودشیفته ی پر مدعای بی سواد و آدم های ناحسابی با حقوق های خوب دارن به جای تیمارستان دارن در ملا عام راه میرن، محیط رو هروز برامون خفه تر میکنن، اخلاق و رفتار حرفه ای رو با خونه ننه باباشون که نازشونو میکشن اشتباه میگیرن و قدرت تفکیک این دو رو از هم ندارن.
خروجی آسا بشدت زیاده، به همون اندازه نیروهای جونیور صفر کیلومتر با سلامت روان بسیار پایین میگیرن و بعد از مدتی هموناهم میزارن میرن، الان تقریبا به هول و ولا افتادن که چرا انقدر خروج دارن اما بازم نمیدونن باید براش چکار کنن، چون این خانه از پایه و ریشه ویران است، هرکی سرش به تنش ارزیده گذاشته رفته، فقط اونایی که براشون میچربه میمونن که قطعا باید رابطه باز، دغل باز، قالتاق و شیاد باشی، آدم نرمال نمیتونه اونجا دووم بیاره، آسا فقط یه ویترینه خوش آبو رنگه همین، آواز دهل از دور خوش است.
اگه این تجربه رو میخونی و پیشنهاد منو میخوای، بهت میگم تا جایی که میتونی زورتو بزن آسا نری، اگه رفتی هم در حد یه تجریه کوتاه مدت بهش نگاه کن که در آخر ازت یه آدم بی انگیزه و همیشه با حال بد نسازن. و اینو یادت باشه این همه فیدبک بد عادی و فیک نیست.