بازگشت به صفحه شرکت
تجربه تلخ کار در نگاه بانک و رفتارهای ناشایست مدیران
نگاه بانک کارآفرینتجربه کاری
موقعیت شغلی: برنامه نویس
من تقریباً از روزی که نگاه بانک در سال ۹۹ تأسیس شد، وارد این مجموعه شدم. حدس بزنید اولین نیروی چه کسی بودم؟ بله، مدیرعامل فعلی نگاه بانک، جناب آقای ن.م! آن زمان او آدمی بسیار سر به زیر و موش توسریخورده بود. من بهطور رسمی با او زندگی کردم. بعد از مدتی متوجه شدم که او و رفیق صمیمیاش، خانم پ.خ (که اکنون معاون نرمافزار شرکت نگاه بانک است)، به ترتیب زیرآب همه را میزنند و تا میتوانند افراد را جابجا میکنند. کافی بود کسی جلوی آنها بایستد یا مخالفتی با آنها داشته باشد، آنقدر فشار میآوردند تا طرف یا به اشتباه بیفتد یا جابجا شود. من و خانم پ.خ که بعداً مدیر واحد بانکداری دیجیتال شد و اکنون معاون نرمافزار است، همکاران نزدیک بودیم و میزهایمان در واحد بانکداری دیجیتال کنار هم بود. اما از وقتی ن.م از مدیریت واحد قهر کرد (که این هم بازی موشمردگی بود تا او را به بانک ببرند و واحدی برایش تأسیس کنند که وجود نداشت و همینطور هم شد)، این خانم را به عنوان سرپرست و سپس مدیر واحد بانکداری دیجیتال گذاشتند! با مدرک لیسانس و بیسواد مطلق! بگذریم که این خانم چقدر کمبود داشت و تقریباً یک زن خانهدار بود و همه خفتها و خاریهایش را سر دیگران خالی میکرد. هر وقت مشکلی پیش میآمد، زنگ میزد به ن.م که چکار کند و زیرآب این و آن را بزند. هر دوی آنها آدمهای عقدهای و پر از کمبود بودند! یادم هست اولین بار که میخواستند ن.م را به دوبی برای نمایشگاه بفرستند، آمد و از من دلار گرفت! آنقدر بیتجربه بود که بعد از همایش معرفی «های بانک» آمد و گفت: دیدید من ردیف سوم پشت سر مدیرعامل بانک نشسته بودم؟! کلاً هر دوی این افراد، آقای ن.م و خانم پ.خ، پر از کمبود، دروغ و زیرآبزنی بودند و هستند و با اطرافیانشان فقط با دروغ و حیلهگری برخورد میکنند و در موقعیتهای حساس دستشان را در پوست گردو میگذارند. به ما میگفتند بمانید و این کار «نئو بانک کارآفرین - های بانک» ماندگار میشود. ما از صبح تا ساعت ۱۱-۱۲ شب میماندیم و حتی جمعهها و ایام تعطیل و عاشورا و تاسوعا و عید به سر کار میآمدیم، اما باز میگفتند کارتان به درد نمیخورد و کاربلد نیستید. از طرفی خودشان هر چه سود و اسم بود را از این پروژه در بانک و جاهای دیگر بردند. هیچوقت برای ما درخواست افزایش حقوق نمیکردند و میگفتند ما گفتیم ولی بالاسریها قبول نکردند! همیشه میگفتند اگر از اینجا بروید، دو روز دیگر سرافکنده مجبورید برگردید و کسی قبولتان نمیکند! ما رفتیم و حداقل ۲.۵ برابر آنجا حقوق گرفتیم با کلی پیشنهاد کار بهتر و حسابیتر! کلاً ناف این دو نفر و تیم دور و برشان را با دروغ و نفرت و ریاکاری بستهاند. آدمی که میز کناری همکارش بوده و میشود مدیر واحد و خدا را هم بنده نیست، و آن یکی که از نیروی خودش دستی پول میگرفته تا به سفر برود و با فوقلیسانس دانشگاه آزاد اکنون به او میگویند آقای دکتر ن.م!